خاطرات شیرین کودکی

این روزها

سلام عزیزم خوبی ،قربونت برم مه تازگیا هر وقت بابایی ومن بهت نگاه میکنیم میگبم ماشالله چه زود گذشت وبزرگ شدی ،خیلی بزرگ شدنت دیگه قابل حسه ،خیلی  عزیزم بازم یه هفته است که تو اتاق خودت میخوابی ،تو تختی که هریدیم خیلیی دوست داری بخوابی ،دو سب پیش ما اومدی گفتی مهمون اومدم پیشتون ،هی بدک نیست ،خوابت مبکنم بعد می یام اتاق خودم ،هر وقت صدام میکنی می یام پیشت ،کنار تخت دراز میکشم ،خدایا شکر فعلا راضیم از جدا خوابدینت ان شالله روز به رپز عادت میکنی تنها تنها میخوابی  ۳ سالو ۶ ماهو ۲۹ روزته ،خیلیی زرنگ وباهوش وعاقل هستی ،نسبت به سنت درکو فهمت بیشترع ،دو روز پبش بابایی بردت یه اسباب فروشی گفت هر چی دوست داری بردار ،فروشنده از فرصت استفا...
1 خرداد 1396
1